دور بودن از عزیزان مشکل است
امتحان با وفایی در جدایی حاصل است
گرچه من دورم زپیشت ای رفیق
دوریت دریا و یادت ساحل است
ما رفیقان قلبمان بی کینه است
دوستی با هر که کردیم، جای او در سینه است
لوتیان را مرام است و عاشقان را کلام
و تو در یک کلام عند مرامی با مرام
افسوس آن زمان که باید دوست بداریم کوتاهی می کنیم،آن زمان که دوستمان دارند لجبازی می کنیم و بعد برای آنچه از دست
رفته آه می کشیم
و اینم اون شعر خوشگلی که قولشو بهتون داده بودم:
دستمال کاغذی به اشک گفت:
قطره قطره ات طلاست
یه کم از طلای خود حراج میکنی؟ عاشقم ! با من ازدواج میکنی؟
اشک گفت: ازدواج اشک و دستمال کاغذی !
تو چقدر ساده ای خوش خیال کاغذی!
توی ازدواج ما
تو مچاله میشوی، چرک میشوی و تکه ای زباله میشوی
پس برو و بی خیال باش عاشقی کجاست!
دستمال کاغذی دلش شکست گوشه ای کنار جعبه نشست
گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد
در تن سفید و نازکش دوید خون درد
آخرش دستمال کاغذی مچاله شد
مثل تکه ای زباله شد
ولی او شبیه دیگران نشد چرک و زشت مثل این و آن نشد
رفت،اگرچه توی سطل آشغال
پاک بود و عاشق و زلال
او با تمام دستمال های کاغذی فرق داشت
چون که در میان قلب خود
دانه های اشک داشت!!!
ارزش نظر دادن نداشت؟! تا پست بعدی خداحافظ همتون